کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شپش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شپش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: spiš] ‹اشپش› (زیستشناسی) šepeš حشرهای ریز با زندگی انگلوار که معمولاً از خون پستانداران تغذیه میکند.
-
جستوجو در متن
-
اشپش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'ešpeš = شپش
-
قمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] qaml = شپش
-
رشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rešk تخم شپش.
-
رشکناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) rešknāk دارای رشک؛ پر از تخم شپش.
-
مخنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] maxande ۱. خزنده.۲. جنبنده.۳. چسبنده.۴. رونده از پی کسی.۵. (اسم) شپش.
-
د.د.ت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: D.D.T] (شیمی) [منسوخ] dedete نوعی داروی حشرهکش که بهصورت گرد یا محلول برای دفع پشه، مگس، شپش، و برخی از آفتهای نباتی به کار میرود.
-
تیفوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: typhus] (پزشکی) tifus بیماری واگیردار که بهوسیلۀ نیش حشراتی مانند شپش منتقل میشود و با کوفتگی اعضا، سردرد، کمردرد، سرگیجه، تهوع، هذیان، پریشانی حواس، و تب شدید همراه است.
-
تب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تپ› (پزشکی) tab حالت زیاد شدن حرارت بدن که گاهی با برخی تغییرات موضعی و امراض دیگر همراه است.〈 تب آوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] مبتلا شدن به تب.〈 تب خرگوشی: (پزشکی) = تولارمی〈 تب دق: (پزشکی) = سلّ〈 تب راجعه: (پزشکی) بیماری عف...