کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شُرْبَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم)[قدیمی] šarb نوعی پارچۀ کتانی نازک و لطیف که از آن دستار یا پیراهن میدوختند: ◻︎ دامنکشان همی شد در شرب زرکشیده / صد ماهرو ز رشکش جَیب قصب دریده (حافظ: ۸۴۶).
-
شرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šorb ۱. نوشیدن آشامیدن.۲. [مجاز] نوشیدن شراب یا سایر مسکرات.〈 شرب مدام: [قدیمی] شراب خوردن دایم.
-
شرب الیهود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [مجاز] šorbolyahud شراب خوردن پنهان.
-
واژههای همآوا
-
شرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم)[قدیمی] šarb نوعی پارچۀ کتانی نازک و لطیف که از آن دستار یا پیراهن میدوختند: ◻︎ دامنکشان همی شد در شرب زرکشیده / صد ماهرو ز رشکش جَیب قصب دریده (حافظ: ۸۴۶).
-
شرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šorb ۱. نوشیدن آشامیدن.۲. [مجاز] نوشیدن شراب یا سایر مسکرات.〈 شرب مدام: [قدیمی] شراب خوردن دایم.
-
جستوجو در متن
-
خان بالغی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خانبالغ، نام قدیم پکن، پایتخت چین) [مغولی] ‹خانبالیغی، خانبالیقی› [قدیمی] xānbāleqi تهیهشده در خانبالغ: کاغذ خانبالغی: ◻︎ کمخای خانبالغی و شرب زرفشان / هرکس که دید نقش پری خواند یا ملک (نظام قاری: لغتنامه: خانبالغ).
-
جام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ĵām] jām ۱. ظرفی از طلا، نقره، آبگینه، یا مانند آن که با آن شراب مینوشند؛ پیاله؛ ساغر؛ گیلاس.۲. کاسه.٣. (تصوف) دل عارف که مالامال بادۀ معرفت است.٤. (تصوف) عالم وجود: ◻︎ ساقی به نور باده برافروز جام ما / مطرب بگو که کار جهان شد به کام م...