کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شَفتالو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شفتالو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شفتالود، شفتالوج› (زیستشناسی) šaftālu میوهای شبیه هلو و کوچکتر از آن.
-
واژههای همآوا
-
شفتالو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شفتالود، شفتالوج› (زیستشناسی) šaftālu میوهای شبیه هلو و کوچکتر از آن.
-
جستوجو در متن
-
هسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی:astak] ‹استه› haste ۱. ‹خسته› (زیستشناسی) دانۀ میان میوه مانندِ دانۀ زردآلو، شفتالو، و امثال آنها.۲. (فیزیک) قسمت مرکزی اتم.۳. (زیستشناسی) جسم کرویشکلی که درون سیتوپلاسم قرار دارد و شامل دو قسمت است و در عمل تغذیه مخصوصاً ترکیب مواد ...
-
هلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خلو› (زیستشناسی) holu ۱. میوهای کرویشکل، گوشتی، درشت، پرآب، و شیرین با پوست نازک به رنگهای زرد، سرخ، و سبز و هستۀ درشت و سخت.۲. درخت این میوه کوتاه با برگهای دراز نوکتیز و شکوفههای قرمز است و آن را با درخت شفتالو، بادام، آلو، یا زردآل...