کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوکة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شوکه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: choqué] šok[k]e ویژگی کسی که دچار شوک شده.〈 شوکه شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] دچار شوک شدن.
-
شوکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شَوکَة] (زیستشناسی) [قدیمی] šo[w]ke خار.
-
شوکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šuke ناوچۀ آهنی که سیم و زر گداخته را در آن میریزند تا شمش شود.
-
واژههای همآوا
-
شوکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شوکة] šo[w]kat ۱. قوه و قدرت.۲. جاه؛ مرتبه.۳. بزرگواری.۴. فر و شکوه.۵. (اسم) [قدیمی] سلاح و تیزی آن.۶. (اسم) [قدیمی] تیزی هرچیز.
-
جستوجو در متن
-
بادآورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بادآور› (زیستشناسی) bād[']āvard گیاهی خودرو با ساقههای راست و خاردار و گلهای بنفش که برگ آن مصرف دارویی دارد؛ کنگر سفید؛ خاراسپید؛ خارسپید؛ سپیدخار؛ اقتنالوقی؛ شوکةالبیضا: ◻︎ گر به گرد گنج بادآورد گردم فیالمثل / آن ز بختم خار «بادآورد...