کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوریده زلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شوریده بخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šuridebaxt بدبخت؛ تیرهبخت؛ بدطالع.
-
شوریده حال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] šuridehāl آشفته؛ پریشانحال.
-
شوریده خاطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] šuridexāter پریشانخاطر؛ پریشانحال.
-
شوریده دماغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] šuridedemāq شوریدهمغز؛ آشفته؛ دیوانه.
-
شوریده راه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šuriderāh ۱. گمراه.۲. ملحد: ◻︎ چو آن دشتبانان شوریدهراه / شنیدند یکیک سخنهای شاه (نظامی۵: ۹۶۰).۳. بدخو.
-
شوریده رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šuriderang ۱. رنگپریده.۲. افسرده.۳. ملامتشده.
-
شوریده روزگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šurideruz[e]gār بیسروسامان؛ بینوا.
-
شوریده سر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šuridesar بیقرار؛ بیآرام؛ آشفته و پریشان.
-
شوریده کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šuridekār آشفتهکار؛ ویژگی کسی که کارهایش درهموبرهم و نامنظم باشد.
-
شوریده گونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šuridegune شوریدهمانند؛ همچون شوریدگان.
-
شوریده مغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šuridemaqz شوریدهدماغ؛ سودایی؛ مالیخولیایی؛ دیوانه.