کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوربا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوربا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شوروا، شورباج› šurbā آش ساده که با برنج و سبزی میپزند.
-
واژههای مشابه
-
شلم شوربا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šalamšurbā ۱. شوربایی که در آن شلغم میریزند؛ آش شلغم.۲. (صفت) [مجاز] ویژگی چیزی مخلوط و درهمبرهم.
-
جستوجو در متن
-
شوروا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šurvā = شوربا
-
مرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] maraq ۱. شوربا.۲. آبگوشت.
-
شله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šol[l]e ۱. آش؛ شوربا.۲. آش برنج.
-
سپیدبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اسپیدبا، اسفیدباج، سفیدباج، سپیدوا› [قدیمی] sepidbā آش سفید؛ آش ماست؛ شوربا.
-
با
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ابا› bā آش: جوجهبا، ماستبا، زیرهبا، شوربا: ◻︎ کی شود صفرای تو ساکن ز خوان ما چو هست / مطبخ ما را بهجای زیربا تقصیربا (سنائی۲: ۵۶).
-
سکبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سکوا، سرکهبا› [قدیمی] sekbā آش بلغور که در آن سرکه بریزند؛ آش سرکه: ◻︎ گر برای شوربایی بر در اینها روی / اولت سکبا دهند از چهره آنگه شوربا (خاقانی: ۲).