کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهریاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهریاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šahr[i]yāri پادشاهی؛ فرمانروایی؛ سلطنت.
-
جستوجو در متن
-
کاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کازه، گاز› [قدیمی] kāz ۱. سیلی یا پسگردنی.۲. جای کندهشده در کوه یا بیابان برای اقامت مسافران یا چهارپایان: ◻︎ شهریاری که خلافش طلبد زود افتد / از سمنزار به خارستان وز کاخ به کاز (فرخی: ۲۰۳).۳. سقف.
-
چتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] čatr ۱. سایبان کوچک دستهدار که در زیر آفتاب یا هنگام باریدن برف و باران روی سر نگهمیدارند.۲. [قدیمی] سایبانی که در قدیم بر سر پادشاه یا در کنار تخت پادشاهی نگهمیداشتند به علامت سلطنت و شهریاری؛ چتر پادشاهی.〈 چتر آبگون: [قدیم...
-
تشبیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašbih ۱. چیزی را به چیز دیگر مانند کردن؛ شبیه کردن.۲. (ادبی) مانند کردن کسی یا چیزی به کس دیگر یا چیز دیگر در صفتی بهوسیلۀ ادات تشبیه. تشبیه دارای چهار رکن است: ۱) مشبه، ۲) مشبهٌبه، ۳) وجه شبه، و ۴) ادات تشبیه.〈 تشبیه بالکنا...