کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهربانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهربانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] šahr[e]bāni ادارهای تابع وزارت کشور که وظیفۀ آن حفظ امنیت شهر و تعقیب بزهکاران بوده؛ نظمیه.
-
جستوجو در متن
-
نظمیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی] [منسوخ] nazmiy[y]e = شهربانی
-
سرپاسبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (نظامی) sarpās[e]bān گروهبان شهربانی.
-
پاسیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) [قدیمی] pāsyār پایور شهربانی، مانند سرهنگ ارتش.
-
رسدبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [منسوخ] rasadbān پایور شهربانی نظیر ستوان ارتش.
-
سربهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [منسوخ] sarbahr پایور شهربانی، برابر سروان ارتش.
-
سرکلانتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [منسوخ] sarkalāntari شعبهای از شهربانی برای حفاظت عمومی؛ ادارۀ پلیس.
-
بازپرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bāzpors ۱. پرسشکننده؛ مستنطق.۲. (حقوق) کارمند شهربانی یا دادگستری که از متهم پرسش میکند.
-
کلانتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (نظامی) kalāntari شعبهای از شهربانی که به کارهای مربوط به حفظ نظم و آرامش یک بخش از شهر رسیدگی میکند.۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] رهبری؛ سرپرستی.
-
بیگلربیگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] bey(i)glarbeyg ۱. در اوایل دورۀ صفوی، عنوان حکام ولایات که غالباً از مرکز تعیین میشدند.۲. در دورۀ قاجاریه، رئیس شهربانی یا حاکم نظامی.
-
شرطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شرطَة] [قدیمی] šorte ۱. نگهبان و پاسبان شهر؛ افسر شهربانی.۲. [قدیمی] نگهبان برگزیدۀ حاکم.
-
سرپاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) sarpās ۱. فرماندهِ پاسبانان؛ سردستۀ نگهبانان.۲. [منسوخ]پایور شهربانی، برابر سرتیپ ارتش.۳. (اسم) [قدیمی] خود آهنی؛ کلاهخود.۴. (اسم) [قدیمی] سپر.
-
پاسبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: pāspān] pās[e]bān ۱. (نظامی) مٲمور نیروی انتظامی و شهربانی (سابق) که وظیفهاش حفظ نظم و آرامش شهر است.۲. نگهبان؛ محافظ؛ محافظتکننده.〈 پاسبان فلک:۱. [مجاز] ستارۀ زحل؛ کیوان.۲. [مجاز] خادم پیر.