کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهادت گفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شهادت نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] šahādatnāme گواهینامه.
-
جستوجو در متن
-
تشهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašahhod ۱. طلب گواهی کردن؛ شاهد خواستن.۲. کلمۀ شهادت (اشهد ان لا اله الا اللّه) گفتن.۳. گفتن شهادتین در نماز پس از دو سجدۀ رکعت دوم و رکعت آخر.
-
شهادتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شهادتَین و شهادت، تثنیۀ شهادة] šahādateyn گفتن «اشهد ان لااله الاالله» و «اشهد ان محمداً رسولالله». شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر اسلام.
-
جرح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی] jarh ۱. زخم.۲. (حقوق) باطل کردن شهادت؛ رد کردن گواهی گواهان.۳. [قدیمی] بد گفتن.۴. [قدیمی] عیب.〈 جرحوتعدیل: [مجاز] حذف و اصلاح پارهای از کلمات و مطالب نوشتهای برای معتدل ساختن آن.