کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شنگُل،شنگله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شنگله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زنگله› [قدیمی] šangole ۱. ریشۀ پرده و دستار و جامه.۲. خوشه.۳. خوشۀ جو یا گندم.۴. خوشۀ انگور.۵. خوشۀ خرما: ◻︎ درخت خرما صد خار زشت دارد و خشک / اگر دو شنگله خرمای خوب و تر دارد (ناصرخسرو: ۲۷۹).
-
شنگل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شنگول› šangol ۱. [عامیانه] شنگ؛ شوخ.۲. [قدیمی] ظریف؛ زیبا.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] عیار.۴. (اسم، صفت) [عامیانه] سرخوش؛ سرمست.