کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شنگل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شنگل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شنگول› šangol ۱. [عامیانه] شنگ؛ شوخ.۲. [قدیمی] ظریف؛ زیبا.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] عیار.۴. (اسم، صفت) [عامیانه] سرخوش؛ سرمست.
-
جستوجو در متن
-
شنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šang ۱. [عامیانه] شنگل؛ شنگول.۲. [قدیمی] شوخ؛ ظریف.۳. [قدیمی] زیبا؛ خوشگل.۴. (اسم) [قدیمی] عیار.
-
شنگول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] šangul = شنگل: ◻︎ صبا زآن لولی شنگول سرمست / چه داری آگهی چون است حالش (حافظ: ۵۶۴).
-
ماندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: māndan] māndan ۱. توقف کردن در جایی؛ اقامت کردن.۲. باقی بودن بر حالتی.۳. [مجاز] زنده ماندن: ◻︎ از آن بیش دشمن نبیند کسی / و گر چند ماند به گیتی بسی (فردوسی: ۷/۵۹۵).۴. [مجاز] متحیر و متعجب بودن.۵. (مصدر متعدی) [قدیمی] بر جا گذاشتن؛...