کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شناسنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شناسنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šenāsnāme دفترچه یا ورقهای شامل نام، نام خانوادگی، نام پدر و مادر، تاریخ تولد، و مشخصات دیگر فرد که ادارۀ ثبت احوال آن را صادر میکند؛ ورقۀ هویت.
-
جستوجو در متن
-
ورقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ورقَة] varaqe ۱. یکورق کاغذ.۲. یکبرگ درخت.〈 ورقهٴ هویت: [قدیمی] شناسنامه.
-
ثبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sabt ۱. یادداشت کردن؛ نوشتن.۲. (صفت) نوشته؛ نوشتهشده.۴. برقرار و پابرجا کردن.۳. قرار دادن.〈 ثبت احوال: سازمانی که وظیفۀ صدور شناسنامه و کارت ملی را بر عهده دارد.〈 ثبت اسناد: ادارهای که معاملات و نقلوانتقالهای ملکی مر...
-
سجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سجّل، جمع: سجلات] sejel[l] ۱. [منسوخ] دفترچهای که در آن نام، نشان، تاریخ تولد، ازدواج، طلاق، و فوت ثبت میشود؛ سجل احوال؛ شناسنامه.۲. حکم محکم.۳. [قدیمی] عهدنامه.۴. [قدیمی] حکم و فتوای قاضی.۵. [قدیمی] دفتری که قاضی صورت دعاوی و اسناد و ...