کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شناسایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شناسایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šenāsāy(')i ۱. آشنایی؛ آگاهی و دانایی.۲. معرفت.
-
جستوجو در متن
-
معرفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: معرفة] ma'refat ۱. شناختن چیزی.۲. شناسایی.۳. علم و دانش.
-
انگشت نگاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'angoštnegāri ضبط اثر خطهای سر انگشتان بهویژه انگشت اشاره برای شناسایی یا امضا.
-
تعرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تعرفَة] ta'refe ۱. فهرست و سیاهۀ قیمت کالاها.۲. (اقتصاد) صورت مالیات و عوارضی که به کالاها تعلق میگیرد: تعرفهٴ گمرکی.۳. برگ شناسایی.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] شناسایی.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] شناساندن.
-
حقوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حقّ] hoquq ۱. دستمزدی که معمولاً بهصورت ماهیانه از سوی کارفرما به کارگر یا کارمند پرداخت میشود.۲. دانش شناسایی و بررسی قانون.
-
غربال گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qarbālgari ۱. (پزشکی) شناسایی افراد بیمار جامعه.۲. شغل و عمل غربالگر.
-
تشخیص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašxis ۱. تمیز دادن و جدا کردن چیزی از چیز دیگر؛ معین کردن اینکه چهچیز از چه نوع است؛ شناسایی: تشخیص بیماری او از عهدۀ پزشکان خارج بود.۲. (ادبی) نسبت دادن ویژگیهای انسانی به موجودات غیر ذیروح یا امور انتزاعی؛ جاندارانگاری.
-
زیبایی شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) zibāy(')išenāsi ۱. شناختن زیبایی؛ شناسایی انواع زیباییها و هنرهای زیبا.۲. علمی که دربارۀ زیبایی و احساساتی که از مشاهدۀ زیبایی در انسان پیدا میشود بحث میکند؛ علمالجمال؛ استتیک.
-
تورنسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tournesol] (شیمی) to(u)rnosol مادۀ رنگی آلی حاصل از تخمیر گلسنگها در ادرار یا در آب آمونیاکی و کربنات دوپتاس که این جسم در محیط اسیدی سرخرنگ و در محیطهای قلیایی آبیرنگ میشود و برای شناسایی اسیدها و بازها در آزمایشگاه کاربرد دارد...
-
پلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: plaque] pelāk ۱. لوح فلزی که روی آن شماره یا نامی را بنویسند و بر در خانه یا بهوسیلۀ نقلیه یا دیوار نصب کنند.۲. قطعهای کوچک از فلز قیمتی مانند طلا یا نقره که دارای نقش است و با زنجیر به گردن آویزان میشود.۳. قطعهای فلزی که شمارۀ شن...