کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمع و چراغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چراغ پره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čerāqpare پروانه که گرد شمع و چراغ میپرد؛ چراغواسه.
-
مردنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت. فارسی] mardangi فانوس بزرگ شیشهای که سر و ته آن باز است و شمع یا چراغ را درون آن میگذارند.
-
نوده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] no[w]de ۱. ‹نواده› نوه؛ فرزندزاده: ◻︎ ای سر آزادگان و تاج بزرگان / شمع جهان و چراغ دوده و نوده (دقیقی: ۱۰۵).۲. ‹نودره› فرزند عزیز.
-
تارین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tārin = تاریک: ◻︎ ای خواجه من جام میام چون سینه را غمگین کنم؟ / شمع و چراغ خانهام چون خانه را تارین کنم؟ (مولوی: لغتنامه: تارین).
-
چراغان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹چراغانی› čerāqān ۱. عمل روشن کردن چراغهای بسیار در شبهای جشن و شادمانی.۲. (صفت) مجلس جشن که در آن چراغ بسیار روشن کرده باشند.۳. (اسم) [قدیمی، مجاز] نوعی شکنجه بوده که چند جای سروتن محکوم را سوراخ میکردند و در آن سوراخها فتیله یا شمع اف...
-
پروانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: parvānak، جمع: پروانگان] parvāne ۱. (زیستشناسی) حشرهای با بالهای نازک رنگین که روی گلها و گیاهان مینشیند و شیرۀ آنها را میمکد؛ شاهپرک؛ پروانۀ روز.۲. آلتی پرهدار که دور خود بچرخد: پروانهٴ هواپیما.۳. اجازۀ رسمی که از طرف دولت بر...