کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمش (طلا و نقره و فلزات) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
میناکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) minākāri میناسازی؛ شغل و عمل میناکار؛ نقاشی و تزیین آبگینه یا بعضی فلزات مانند طلا و نقره با رنگهای لعابدار مخصوص؛ میناگری.
-
شفشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šafše ۱. شاخۀ درخت؛ شاخۀ راست و نازک.۲. شمش طلا یا نقره؛ شوشه.
-
پول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] pul ۱. قطعۀ فلز از طلا یا نقره یا مس یا فلزات دیگر که از طرف دولت سکه زده شود.۲. اسکناسی که توسط دولت یا بانک ناشر اسکناس چاپ و منتشر شود.〈 پول خُرد: پول فلزی کمارزش؛ سکه.〈 پول زرد (طلا): [مجاز] سکۀ طلا.〈 پول سفید: [مق...
-
شوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیوشه› [قدیمی] šuše ۱. طلا یا نقره که آن را گداخته و در ناوچه ریخته باشند؛ شفشه؛ شمش.۲. هرچیز شبیه شمش.۳. آبی که در زمستان بر سر ناودان یخ میبندد و آویزان میشود.۴. لوح یا علامتی که بر گور کسی نصب میکنند: ◻︎ نهی دست بر شوشهٴ خاک من / به یاد...
-
خفچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خپچه› [قدیمی] xafče ۱. شمش طلا یا نقره: ◻︎ بهصورت شجری و ز خفچه او را برگ / که از عقیق و ز یاقوت بار آن شجر است (عنصری: ۳۲۶).۲. چوبدستی کوچکی که برای راندن یا زدن حیوان و یا انسان از آن استفاده میشده: ◻︎ بفرمود داور که میخواره را / به خفچ...