کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمشریزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شمش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šemš ۱. زر یا سیم که آن را گداخته و در ناوچه ریخته و به شکل شوشه یا میله درآورده باشند.۲. پارۀ فلز که هنوز چیزی با آن ساخته نشده.
-
پی ریزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) peyrizi ۱. شفتهریزی دیوار یا پایۀ ساختمان.۲. پیافکنی؛ بنیانگذاری.
-
خون ریزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xunrizi ۱. (پزشکی) خارج شدن خون از رگ.۲. [مجاز] قتل.〈 خونریزی ماهیانه (ماهانه): (زیستشناسی) ( قاعدگی
-
طرح ریزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] tarhrizi نقشهکشی؛ برنامهریزی.
-
جستوجو در متن
-
شوکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šuke ناوچۀ آهنی که سیم و زر گداخته را در آن میریزند تا شمش شود.
-
شفشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šafše ۱. شاخۀ درخت؛ شاخۀ راست و نازک.۲. شمش طلا یا نقره؛ شوشه.
-
سبیکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سبیکَة، جمع: سبائک] [قدیمی] sabike ۱. تکۀ سیم یا زر که آن را گداخته و در قالب ریخته باشند؛ شمش؛ شوشۀ زر و سیم.۲. قالب
-
شوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیوشه› [قدیمی] šuše ۱. طلا یا نقره که آن را گداخته و در ناوچه ریخته باشند؛ شفشه؛ شمش.۲. هرچیز شبیه شمش.۳. آبی که در زمستان بر سر ناودان یخ میبندد و آویزان میشود.۴. لوح یا علامتی که بر گور کسی نصب میکنند: ◻︎ نهی دست بر شوشهٴ خاک من / به یاد...
-
خفچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خپچه› [قدیمی] xafče ۱. شمش طلا یا نقره: ◻︎ بهصورت شجری و ز خفچه او را برگ / که از عقیق و ز یاقوت بار آن شجر است (عنصری: ۳۲۶).۲. چوبدستی کوچکی که برای راندن یا زدن حیوان و یا انسان از آن استفاده میشده: ◻︎ بفرمود داور که میخواره را / به خفچ...