کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمس فخری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چکری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] čokri =ریواس۱: ◻︎ در قهستان به نام دولت تو / شاید ار قند آید از چکری (شمس فخری: مجمعالفرس: چکری).
-
کدواده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کدواد، کرداد، کرداده، کدلاده› [قدیمی] kad[a]vāde ۱. دیوار.۲. پی دیوار: ◻︎ ز فرع بیش طلب اصل کز برای بنا / درست باید کردن نخست کدواده (شمس فخری: مجمعالفرس: کدواده).
-
فند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fanad مکر؛ حیله؛ فریب؛ نیرنگ؛ دروغ؛ ترفند: ◻︎ چه کند با تو حیلهٴ بدخواه / پیش معجز چه قدر دارد فند (شمس فخری: مجمعالفرس: فند).
-
ساد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ ساده] [قدیمی] sād بیپیرایه؛ بینقشونگار؛ بیآلایش: ◻︎ برای کسوت خدام درگهش خورشید / ز چرخ گاه منقش طرازد و گه ساد (شمس فخری: مجمعالفرس: ساد).
-
چرامین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چرام، چرامی، چرایین، خرامین› [قدیمی] čerāmin ۱. چراگاه؛ علفزار؛ جای چریدن حیوانات علفخوار.۲. کاه.۳. علف: ◻︎ چو حیوانیست مانده در بیابان / ز بخت بد نه آب و نه چرامین (شمس فخری: لغتنامه: چرامین)
-
وید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ویدا› [قدیمی] vid ۱. [مقابلِ بسیار] کم؛ اندک.۲. [مقابلِ پیدا] گم: ◻︎ مراد این شده از یمن دولتت حاصل / امید آن شده چون نام او ز عالم وید (شمس فخری: مجمعالفرس: وید).۳. گمشده.
-
گونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gōnak] gune ۱. (زیستشناسی) هریک از برجستگیهای گوشتی دوطرف صورت.۲. نوع.۳. طرز.۴. رنگ: ◻︎ هزار گونه گل از شاخ چهره بنموده / چو لعبتان گلاندام نازک از پا چنگ (شمس فخری: مجمعالفرس: گونه).۵. شکل.