کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قیفاووس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (نجوم) qifāvus از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی.
-
ذوالعنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (= گیرندۀ عنان)] (نجوم) zol'enān از صورتهای فلکی شمالی؛ قائد؛ راعی.
-
راس الغول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) ra'solqul ستارهای در صورت فلکی شمالی برشاوش.
-
شار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šār نوعی شمشاد که در جنگلهای شمالی ایران میروید.
-
حیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَیَّة] (نجوم) hayye از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل مار؛ حیةالحوّا.
-
قطعةالفرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قِطعةالفرس (= پارهای از اسب)] [قدیمی] qe(a)t'atolfaras ۱. اسب کوچک.۲. (نجوم) از صورتهای فلکی شمالی.
-
ممسک الاعنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ممسکالٲعنَّة] (نجوم) momsekol'a'enne از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی آسمان؛ صاحبالمعز.
-
شلیاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) šalyāq دیگپایه؛ چنگ رومی؛ از صورتهای فلکی شمالی.
-
الجاثی علی رکبتیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: (= نشسته بر دو زانو)] (نجوم) [قدیمی] 'aljāsi'alārakbatayh از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۱۳۰ستاره بین شلیاق و اکلیل شمالی که بهصورت مردی که یک زانو بر زمین گذاشته و زانوی دیگر را خم کرده و سلاحی در دست دارد تصور میشده است؛ ...
-
دجاجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دجاجَة] [قدیمی] dajāje ۱. (زیستشناسی) مرغ خانگی.۲. گروهۀ ریسمان.۳. عیال.۴. (نجوم) [قدیمی] یکی از صورتهای فلکی شمالی که از باشکوهترین صور فلکی است؛ ماکیان؛ صلیب شمالی.
-
اعالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اعلی] [قدیمی] 'a'āli ۱. مردمان بلندقدر؛ اشخاص بلندمرتبه؛ بلندپایگان.۲. سرزمینهای شمالی.
-
امراةالمسلسله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: (= زن بستهبهزنجیر)] (نجوم) 'emre(a)'atolmosalsale از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی، شامل خطی که از ستارگان روشن تشکیل شده است.
-
برشاوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹برساوس، برشاویش، برساوش، فرساوس› (نجوم) [قدیمی] baršāvoš از صورتهای فلکی شمالی که بهصورت مردی ایستاده که سری بریده در دست دارد تصویر شده؛ حاملرٲسالغول.
-
فرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: افراس و فروس] (زیستشناسی) [قدیمی] faras اسب.〈 فرس اعظم: (نجوم) صورتی فلکی در نیمکرۀ شمالی آسمان.
-
برساوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (نجوم) barsāvoš صورتی فلکی در نیمکرۀ شمالی آسمان که به شکل مردی با شمشیری در یک دست و یک سر در دست دیگر مجسم میشود.