کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شماره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حسیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ حساب] [قدیمی] hesib شمار؛ شماره.
-
کلاسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: classé] kelāse طبقه؛ شماره؛ رده.
-
تعدد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'addod متعدد شدن؛ زیاد شدن عدد؛ بر شمارۀ چیزی افزوده شدن.
-
اندکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: index] 'andeks ۱. فهرست.۲. شمارهای که روی نامههای اداری مینویسند و نامه با آن شماره در دفترهای مخصوص ثبت میشود.۳. = انگشتی
-
لوتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: loto] loto ۱. نوعی بازی با ورقهای شمارهدار و گویهایی که شمارۀ کارتها روی آن حک شده است. کسی بهصورت تصادفی گویها را از کیسهای بیرون میکشد و شمارۀ روی آنها را میخواند. هر کس زودتر خانههای ورق خود را پر کند، برنده میشود؛ دبرن...
-
مره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرَّة، جمع: مرار و مرات] [قدیمی] marre ۱. بار؛ دفعه.۲. شماره؛ تعداد.
-
شمردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: ōšmartan] ‹اشمردن، شماردن، شماریدن› še(o)mordan ۱. شماره کردن؛ حساب کردن.۲. به شمار آوردن.
-
اندیکاتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: indicateur] 'andikātor ۱. دفتری که شماره نامههای رسیده و فرستاده در آن ثبت میشود.۲. (شیمی) معرف.
-
کشف الآیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] kašfol'āyāt فهرستی الفبایی از کلمات یا آیات قرآن با ذکر شمارۀ سوره و آیه.
-
لشکرنویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) laškarnevis در دورۀ صفوی تا قاجار، آنکه آمار و شمارۀ لشکریان و حساب جیره و مواجب آنها را نگه دارد.
-
بخت آزمایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) baxt[']āzmāy(')i ۱. آزمایش بخت و اقبال؛ لاتار.۲. آزمودن بخت و اقبال خود با خریدن برگهها و یا کالاهایی که ممکن است شمارۀ بعضی از آنها بَرنده بشود.
-
تلفن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: téléphone] (برق) tel[e]fon ۱. دستگاهی که بهوسیلۀ آن از مسافت دور با هم صحبت میکنند.۲. [عامیانه، مجاز] شمارهتلفن.
-
مقدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مقادیر] meqdār ۱. اندازه.۲. پارهای از چیزی.۳. آنچه بهوسیلۀ آن قدر و اندازۀ چیزی بهدست آید از شماره، پیمانه، و جز آن.
-
نمره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: nombre] nomre ۱. عددی که به منظور ارزیابی میزان یادگیری هر دانشآموز یا دانشجو در نظر گرفته میشود.۲. شماره: نمرۀ عینک.
-
عده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عدَّة] 'edde ۱. جماعت؛ شمار؛ شماره.۲. روزهای حیض.۳. (فقه، حقوق) مدتی که زن پس از فوت شوهر یا گرفتن طلاق نمیتواند مجدداً ازدواج کند.