کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شقایق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شقایق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شقائق] (زیستشناسی) šaqāyeq گیاهی شبیه خشخاش با برگهای بریده و گلهای سرخ که در انتهای گلبرگهای آن لکۀ سیاهی وجود دارد. لالۀ حمرا؛ لالۀ سرخ؛ لالۀ نعمانی؛ شقایق نعمان؛ شقایقالنعمان.〈 شقایق دریایی: (زیستشناسی) نوعی مرجان به شکل ا...
-
واژههای مشابه
-
شقایق النعمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شقائقالنُعمان] (زیستشناسی) šaqāyeqonno'mān = شقایق
-
جستوجو در متن
-
آذریون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زیستشناسی) [قدیمی] 'āzaryun = شقایق
-
آلاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹الاله› (زیستشناسی) 'ālāle ۱. لاله؛ لالۀ سرخ.۲. شقایق.۳. تیرهای از گیاهان دولپهای جداگلبرک.
-
غوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوزه، غوژه، جوزغه، وش، کتو› (زیستشناسی) quze ۱. غلاف پنبه که هنوز پنبۀ آن را درنیاورده باشند.۲. غلاف و پوست دانه یا تخمدان بعضی گیاهان مانند خشخاش و شقایق.
-
سقلاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی؟] [قدیمی] se(a)qlāt = سقلاطون: ◻︎ ز بس شقایق گویی خزانهدار فلک / به گرد دامن کهسار میکشد سقلاط (نزاری: لغتنامه: سقلاط).
-
لاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāle ۱. ‹آلاله› (زیستشناسی) گلی سرخرنگ با سه یا پنج گلبرگ.۲. (زیستشناسی) گیاه این گل، علفی، کوچک و پایا است و در دو نوع بوستانی و بیابانی وجود دارد. شقایق؛ شقایقالنعمان.۳. یک نوع چراغ بلور با پایۀ بلند و حبابی به شکل گل لاله.۴. [قدیمی، مجا...
-
آذرگون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āzargun ۱. (زیستشناسی) = شقایق: ◻︎ تا همی سرخ بُوَد آذرگون / تا همی سبز بُوَد سیسنبر (فرخی: ۱۳۹)، ◻︎ به هم بودند آنجا ویس و رامین / چو در یک باغ آذرگون و نسرین (فخرالدیناسعد: ۴۹).۲. (زیستشناسی) = همیشهبهار۳. (صفت) [قدیمی] به رنگ آتش؛ آ...
-
جام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ĵām] jām ۱. ظرفی از طلا، نقره، آبگینه، یا مانند آن که با آن شراب مینوشند؛ پیاله؛ ساغر؛ گیلاس.۲. کاسه.٣. (تصوف) دل عارف که مالامال بادۀ معرفت است.٤. (تصوف) عالم وجود: ◻︎ ساقی به نور باده برافروز جام ما / مطرب بگو که کار جهان شد به کام م...