کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شغال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شغال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šayāl] ‹شگال، چغال› (زیستشناسی) šoqāl پستانداری گوشتخوار و از خانوادۀ سگ که از پرندگان کوچک و اهلی تغذیه میکند؛ توره؛ اهمر.
-
جستوجو در متن
-
اهمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'ahmar = شغال
-
گال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gāl = شغال
-
شگال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šagāl = شغال
-
تورک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹توره› (زیستشناسی) [قدیمی] turak شغال.
-
عوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عواء] [قدیمی] 'ovā ۱. زوزه کشیدن؛ بانگ کردن سگ، گرگ، یا شغال.۲. (اسم) زوزۀ سگ؛ بانگ سگ یا شغال یا گرگ.
-
دوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dule ۱. ناله؛ فریاد.۲. زوزۀ سگ و شغال.
-
زوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zuze ۱. نالۀ سگ.۲. بانگ شغال.
-
غال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غار› [قدیمی] qāl ۱. شکاف کوه.۲. آغل گوسفند در کوه.۳. سوراخی که جانوری بیابانی مانند روباه و شغال در آن به سر ببرد.
-
سیاه گوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) siyāhguš جانوری درنده شبیه شغال، با پوستی قهوهایرنگ و گوشهای منگولهای سیاه که جانوران کوچک و پرندگان را شکار میکند.
-
توره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تورک› (زیستشناسی) [قدیمی] ture شغال: ◻︎ تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من / شیری و یکی دشت پر از روبه و توره (قطران: رشیدی: توره).
-
پروانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: parvānak، جمع: پروانگان] parvāne ۱. (زیستشناسی) حشرهای با بالهای نازک رنگین که روی گلها و گیاهان مینشیند و شیرۀ آنها را میمکد؛ شاهپرک؛ پروانۀ روز.۲. آلتی پرهدار که دور خود بچرخد: پروانهٴ هواپیما.۳. اجازۀ رسمی که از طرف دولت بر...