کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شعری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
شاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] šāri ۱. شار (= عنوان عمومی پادشاهان غرجستان) بودن.۲. [مجاز] شاهی؛ پادشاهی: ◻︎ یک بندۀ تو دارد زاین سوی رود شاری / یک چاکر تو دارد زآن سوی گنگ رایی (فرخی: ۳۶۲).
-
شاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šāri = سار۱
-
جستوجو در متن
-
مضمن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mozamman ۱. (ادبی) شعری که شاعر در آن از شاعر دیگر شعری آورده باشد.۲. [قدیمی] تضمینشده.
-
خزانیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (ادبی) xazāniy[y]e شعری که در وصف خزان و آنچه مناسب آن است گفته میشود.
-
مزاحف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (ادبی) mozāhaf در عروض، شعری که در آن زحاف واقع شده.
-
حماسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به حماسَة) [عربی: حَماسیّ] (ادبی) he(a)māsi شعری که در وصف دلیران، جنگها، و دلاوریهای آنان باشد.
-
اخزل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (ادبی) 'axzal در عروض، شعری که در آن متفاعلن به مفتعلن تغییر یافته باشد.
-
بهاریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹بهاریات› (ادبی) bahāriy[y]e شعری که در وصف بهار و حالات مربوط به آن سروده میشود.
-
چامه سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹چامهسرای› čāmeso(a)rā ۱. شاعر.۲. آوازخوان که شعری را با آواز بخواند.
-
منحول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] manhul ویژگی سخن یا شعری که به دروغ به خود نسبت بدهند.
-
قطعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قِطعَة، جمع: قِطَع] qe(a)t'e ۱. پارۀ چیزی؛ حصه؛ تکه.۲. (ادبی) شعری که فقط مصراعهای زوج آن همقافیه باشد.
-
سوگندنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) so[w]gandnāme ۱. نوشتهای که در آن قسم یاد کنند.۲. شعری که در آن شاعر قسم را بیاورد.
-
ملحون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] malhun ۱. آهنگدار.۲. شعری که با الحان موسیقی خوانده شود.
-
حبسیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حبسیَّة، جمع: حَبسیّات] (ادبی) habsiy[y]e شعری که شاعر در مدت زندانی بودن در شکایت از حال و بیان رنجهای خود میسراید.