کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شعر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] ša'r موی انسان یا حیوان؛ مو.
-
شعر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشعار] še'r ۱. (ادبی) سخنی که دارای وزن و قافیه باشد؛ سخن منظوم؛ کلام موزون؛ سرواد.۲. [مجاز] سخن زیبایی که کاربرد عملی ندارد.
-
واژههای همآوا
-
شار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šār ۱. شهر.۲. بنای بلند؛ عمارت عالی.۳. راه فراخ؛ شاهراه.
-
شار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] [قدیمی] šār = شاره۱
-
شار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] (زیستشناسی) [قدیمی] šār = ساری۱
-
شار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šār عنوان عمومی پادشاهان غرجستان: ◻︎ «شار» غرجستان اگر یابد نسیم همتش / خاک آن بقعت کند چون زرّ مشتافشار شار (امیرمعزی: ۳۲۳).
-
شار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šār نوعی شمشاد که در جنگلهای شمالی ایران میروید.
-
جستوجو در متن
-
سرواده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sarvāde ۱. شعر.۲. قافیۀ شعر.
-
اشعار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شِعر] 'aš'ār = شِعر
-
قریض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] qariz شعر.
-
مشاعره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشاعَرَة] mošā'ere ۱. با هم شعر خواندن.۲. خواندن اشعار در مقابل یکدیگر بهطریق مسابقه که کدامیک بیشتر شعر از بر دارد یا بهتر میخواند.
-
مدیحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مدیحَة] madihe شعر ستایشی.
-
مدح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] madh ستودن بهویژه در شعر.