کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [مخففِ نشستن] [قدیمی] šestan = نِشستن
-
شستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: šustan] šostan چیزی را با آب پاکیزه ساختن؛ پارچه یا ظرف یا چیز دیگر را در آب مالیدن که پاک شود؛ شوییدن.
-
جستوجو در متن
-
شوییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] šuy(')idan = شُستن
-
استحمام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estehmām به حمام رفتن و خود را شستن.
-
فروشستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] forušostan ۱. شستن.۲. پاک کردن.
-
لباس شویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] lebāsšuy(')i ۱. شستن لباس؛ شستن جامه.۲. شغل و عمل لباسشو.۳. وسیلۀ برقی که به طور خودکار لباس میشوید.
-
وضو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: وضوء] (فقه) vozu شستن صورت و دستها و مسح کشیدن بر سروپاها (در نزد شیعه و شستن پاها در نزد اهل سنت) پیش از نماز؛ دستنماز.
-
آب شویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābšuy(')i شستن خاک زمین یا معدن برای جدا کردن مواد و فلزات معدنی از آن.
-
اغتسال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqtesāl غسل کردن؛ سر و تن شستن؛ شستوشو کردن.
-
غوبنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غزنک› (زیستشناسی) [قدیمی] qubenak گیاهی که آن را مانند اشنان در شستن جامه به کار میبرند.
-
مضمضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مضمضَة] mazmaze آب در دهان گرداندن؛ شستن دهان با آب.
-
رخت شوی خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] raxtšuyxāne محلی مخصوص برای شستن لباس؛ گازرخانه؛ گازرگاه.
-
شست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ شستن) šost = شستوشو〈 شستوشو: عمل شستن چیزی.
-
وان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] vān ظرف بزرگ چینی یا سرامیکی در حمام برای شستن بدن در آن.