کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شریک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: شُرکاء] šarik انباز؛ مشارک؛ همباز؛ همدست؛ همکن؛ همبهره.〈 شریک جرم: (حقوق) کسی که مجرم را در ارتکاب جرم کمک و یاری کرده.
-
جستوجو در متن
-
اشراک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ešrāk ۱. شریک قرار دادن؛ شریک کردن کسی را در کاری یا چیزی.۲. شریک دانستن برای خدا و مشرک شدن.
-
تشارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašārok با هم شریک شدن.
-
شرکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شرکاء، جمعِ شریک] šorakā = شریک
-
شفعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شفعَة] (حقوق، فقه) šof'e حق همسایگی؛ حق تقدمی که همسایه و شریک ملک در خرید ملک همسایه یا سهم شریک دارد.
-
مشارک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mošārek شریک؛ انباز.
-
کمون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: commune] (جامعهشناسی) komo(u)n ویژگی جامعهای که در آن هیچکس مالک چیزی نیست و همه در آنچه دارند، شریک هستند.
-
بی همال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bihamāl ۱. بیمانند؛ بیهمتا.۲. بیشریک.
-
مساهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosāhem همسهم؛ همبهره؛ شریک.
-
مشارکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشارَکة] mošārekat باهم شریک شدن؛ شرکت کردن با هم.
-
مشترک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مشترَک] moštarek آنکه در مالی یا ملکی با دیگری شریک است.
-
هم کردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] hamkerdār همکار؛ شریک در فعل و عمل.
-
هم مال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] hammāl شریک در مال و ثروت.
-
هم یاسه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مغولی] ‹همیاسا› [قدیمی] hamyāse شریک در قاعده و قانون و سیاست.