کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرکت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شرکة] šerkat ۱. شریک شدن؛ انباز گشتن؛ همدست شدن با یکدیگر در کاری.۲. (اسم)نهادی قانونی با فعالیتهای مخصوص بازرگانی.〈 شرکت با مسئولیت محدود: (اقتصاد) شرکتی بین دو یا چند تن که هرکدام به میزان سرمایۀ خود مسئول هستند.〈 شرک...
-
جستوجو در متن
-
کنسرسیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: consortium] (اقتصاد) konsersiyom شرکت بزرگی مرکب از چند شرکت دیگر که برای معاملات انحصاری تشکیل شود.
-
انبازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] 'ambāzi شرکت؛ همکاری؛ همدستی.
-
بین المللی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بینالملل) [عربی. فارسی] beyno(a)lmelali مربوط به همه یا چند ملت: شرکت بینالمللی.
-
مشارکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشارَکة] mošārekat باهم شریک شدن؛ شرکت کردن با هم.
-
بایکوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: boycott] bāykot تصمیم دستهجمعی چند شخص، شرکت، یا کشور برای قطع روابط خود با یک شخص، شرکت، یا کشور برای ابراز عدم رضایت از عملکرد وی؛ تحریم.
-
حلبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حلبَة] [قدیمی] halbe گروه اسبان که در مسابقۀ اسبدوانی شرکت کنند؛ اسبهایی که برای شرکت در اسبدوانی از هرجا بیاورند و آماده کنند.
-
اساسنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'asāsnāme قوانین و شرایطی برای تشکیل شرکت یا حزب.
-
اسبق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'asbaq قبل از پیشین؛ سابقتر: رئیس سابق و رئیس اسبق شرکت.
-
کانتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] kāntur دایرۀ حسابداری در تجارتخانه، کارخانه، یا شرکت دیگر.
-
سوغان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سَوَغان] so[w]qān دواندن و ورزش دادن اسب برای شرکت در مسابقه.
-
بال ماسکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bal masqué] bālmāske مجلس رقص که در آن با لباس مبدّل و نقاب شرکت کنند.
-
بیمه گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) bimegozār کسی که جان یا مال خود را در نزد شرکتها یا بنگاههای بیمه، بیمه میکند.
-
صندوقدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] sandu(o)qdār کسی که در اداره یا شرکت، یا بانک مٲمور دریافت و پرداخت پول است.