کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرمندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرمندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šarmandegi خجلت؛ شرمساری؛ شرمنده شدن؛ شرمنده بودن.
-
جستوجو در متن
-
روی زردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] ruyzardi شرمساری؛ شرمندگی.
-
شرمساری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šarmsāri خجلت؛ شرمندگی.
-
شرمگینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šarmgini خجلت؛ شرمندگی؛ شرمساری.
-
طیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: طَیرَة] [قدیمی] teyre ۱. خفت؛ سبکی.۲. [مجاز] مایۀ شرمندگی و خشم.۳. خشم و غضب.۴. خجالت؛ شرمندگی.
-
سرافکندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sar[']afkandegi ۱. شرمساری؛ شرمندگی.۲. فروتنی.
-
زردرویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) zardruy(')i ۱. زردی رنگ چهره.۲. [مجاز] شرمندگی.
-
رسوایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) rosvāy(')i بیآبرویی و شرمندگی به جهت کار؛ بد بدنامی.
-
شرم آور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) šarm[']āvar شرمآورنده؛ آنچه سبب شرمندگی شود؛ خجلتآور.
-
انفعال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enfe'āl ۱. از چیزی یا امری اثر پذیرفتن.۲. شرمنده شدن؛ شرمندگی.۳. (اسم) (ادبی) در دستور زبان عربی، از مصدرهای ثلاثی مزید.۴. حالت بیکار ماندن.
-
خجالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: خَجالَة] xejālat شرمندگی؛ شرمساری: ◻︎ به دستور دانا چنین گفت شاه / که دعوی خجالت بُوَد بیگواه (سعدی۱: ۹۰)، ◻︎ سیم دغل خجالت و بدنامی آورد / خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم (سعدی۲: ۵۲۵).〈 خجالت کشیدن: (مصدر لازم) شرمنده و...
-
رنگ زردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) rangzardi ۱. زرد بودن رنگ چهره.۲. [مجاز] شرمندگی: ◻︎ طمع آرد به مردان رنگزردی / طمع را سر ببر گر مرد مردی (ناصرخسرو: لغتنامه: رنگزردی).۳. (پزشکی) یرقان؛ زردی.