کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شراب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شراب خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] šarābxāne میخانه؛ میکده؛ خمخانه.
-
شراب خوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹شرابخواره› šarābxār شرابخور؛ بادهخوار؛ میخواره؛ میپرست.
-
شراب خوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] šarābxāregi شرابخواری؛ میخوارگی؛ شرابخوار بودن؛ بادهپرستی.
-
شراب دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] šarābdār ۱. کسی که متصدی امور مربوط به آبدارخانه و شرابنوشی پادشاهان و بزرگان بوده است.۲. ساقی.
-
شراب داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] šarābdāri شغل و عمل شرابدار.
-
شراب زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] [قدیمی] šarābzade کسی که شراب بسیار خورده و دیگر رغبت به آن ندارد؛ میزده.
-
شراب ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] šarābsāz سازندۀ شراب؛ کسی که شراب میسازد؛ آنکه شراب میاندازد؛ کسی که از انگور یا چیز دیگر شراب تهیه میکند و میفروشد.
-
شراب سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] šarābsāzi شغل و عمل شرابساز.
-
جستوجو در متن
-
ایاغی خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] [قدیمی] 'ayāqixāne جای آماده کردن شراب یا شربت؛ آبدارخانه.
-
تعریق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'riq ۱. عرق کردن.۲. به عرق آوردن.۳. شراب را با مقدار کمی آب مخلوط کردن.۴. ظرف را اندکی آب کردن.
-
ادمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'edmān ۱. مداومت کردن در انجام کاری.۲. پیوسته شراب خوردن؛ شرابخوری مداوم.
-
جام کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] jāmkāri آیینهکاری.= جامکاری کردن:۱. آیینهکاری کردن.۲. پیاپی جام شراب گرفتن و نوشیدن.
-
اصطباح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estebāh صبوحی کردن؛ صبوحی زدن؛ صبوح نوشیدن؛ در بامداد شراب خوردن.
-
فاژیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] fāžidan خمیازه کشیدن؛ دهاندره کردن؛ فاژه کردن؛ فاژه کشیدن: ◻︎ شراب شب و نشئهٴ آن نیرزد / به فاژیدن بامداد خمارش (ابوالمثل بخاری: شاعران بیدیوان: ۶۷).