کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شدت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شدّة] šeddat ۱. حدّت؛ بسیاری.۲. اصرار؛ سماجت.۳. [قدیمی] تنگی و سختی زندگی.۴. عذاب؛ سختی؛ رنج.
-
جستوجو در متن
-
تباسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹تبسیدن، تفسیدن› [قدیمی] tabāsidan از شدت گرما بیخود شدن؛ بیتاب شدن از شدت گرما.
-
رمضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رمضاء] [قدیمی] ramzā شدت گرما؛ شدت تابش آفتاب بر زمین.
-
آمپر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ampère] (فیزیک) 'āmper واحد اندازهگیری شدت جریان الکتریسیته.
-
آمپرسنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. فارسی] (فیزیک) 'āmpersanj ابزاری برای اندازهگیری شدت جریان الکتریسته.
-
بلبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] balbāl شدت اندوه و غم.
-
عنف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ رِفق] [قدیمی] 'onf شدت و قساوت؛ درشتی.
-
لب گزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] labgaze گزیدن لب به دندان از شدت پشیمانی.
-
غلمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غلمَة] [قدیمی] qolme شدت میل به جماع؛ تیزشهوت شدن.
-
اودیومتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: audiomètre] (پزشکی) 'odiyometr وسیلۀ اندازهگیری شدتِ صدا؛ شنواییسنج.
-
باحورا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: باحوراء، معرب. مٲخوذ از سریانی] [قدیمی] bāhurā گرمای سخت تموز؛ شدت گرما در تابستان.
-
باحوری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به باحور) [معرب. فارسی] [قدیمی] bāhuri ۱. روز بسیارگرم.۲. شدت گرمای تموز.
-
گریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) gerye فروریختن اشک از چشم از شدت اندوه و تٲثر.
-
دگدگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [قدیمی] dagdag صدای برهم خوردن دندانها از شدت سرما.