کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخم زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بساردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) (کشاورزی) [قدیمی] basārdan ۱. شخم زدن و شیار کردن زمین.۲. هموار کردن زمین شخمزده.
-
خیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خیچ› xiš ۱. (کشاورزی) آلتی برای شخم زدن زمین که به تراکتور یا گردن گاو بسته میشود؛ گاوآهن.۲. (اسم مصدر) [مجاز] شخم زدن.
-
لباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹لباده› [قدیمی] lobād چوبی که هنگام شخم زدن بر گردن گاو میبندند.
-
حرث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] hars ۱. شیار کردن زمین برای زراعت؛ شخم زدن.۲. (اسم) مزرعه؛ محل کشت.
-
ورزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) varzā ۱. گاو نر مخصوص شخم زدن زمین.۲. (صفت) [قدیمی] نر (گاو): گاو ورزا.
-
برزه گاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برزگاو، ورزگاو› [قدیمی] barzegāv گاو نری که برای شخم زدن زمین به کار رود: ◻︎ برزهگاویست کاو خورد ناچار / بر تخمی که خود کند شدیار (عثمان مختاری: ۶۹۹).
-
شیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šiyār ۱. خراش و شکاف باریک در روی چیزی.۲. خراش یا شکافی که بهوسیلۀ گاوآهن بر روی زمین ایجاد میکنند.〈 شیار کردن: (مصدر متعدی) (کشاورزی) شخم زدن زمین برای زراعت؛ شیاریدن.
-
یوغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جوغ، جغ› yuq چوبی که هنگام شخم زدن زمین روی گردن جفت گاو میگذارند و گاوآهن را به آن میبندند: ◻︎ همی گفت با او گزاف و دروغ / مگر کاندر آرد سرش را به یوغ (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۳).
-
جفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) joft ۱. واحد شمارش برخی چیزهایی که بهصورت دوتایی کاربرد دارد: یک جفت جوراب.۲. دو عدد از چیزی یا کسی.۳. (صفت) [مقابلِ طاق] زوج.۴. زن یا شوهر؛ همسر.۵. دو حیوان نروماده که با یکدیگر جفتگیری میکنند.۶. (صفت) [عامیانه، مجاز] دو چیز برابر و مانند ه...