کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخصیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شخصیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شخصیَّة] šaxsiy[y]at ۱. ذات هر شخص.۲. (روانشناسی) خلقوخوی مخصوص هرکس؛ مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمیکند.۳. شرافت و بزرگواری.
-
جستوجو در متن
-
پرستیژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: prestige] perestiž شخصیت، اعتبار و نفوذ اجتماعی.
-
کاویانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kāv[i]yāni مربوط به کاوه، شخصیت اساطیری شاهنامه.
-
عصام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'esām ۱. دسته؛ بند.۲. شرافت؛ شخصیت؛ فضیلت.
-
پرسوناژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: personnage] (ادبی) personāž شخصیت داستانی در داستان، رمان، نمایشنامه، یا فیلم.
-
خویشتن
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) xištan ۱. = خویش۲. (اسم) خود شخص؛ نفْس؛ شخصیت؛ ذات.
-
تراژدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tragédie] terāžedi ۱. (ادبی) داستانی که در آن زنجیرۀ حوادث جبری، شخصیت اصلی یا همۀ شخصیتها رابه سوی سرنوشتی ناگوار و فاجعهآمیز سوق میدهد.۲. فاجعه؛ مصیبت؛ بدبختی.
-
فاطمه اره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [عامیانه، مجاز] fāt[e]me'arre زن بسیاربیشرم. Δ دراصل، از شخصیتهای هزارویکشب و زن پینهدوز بغدادی در این کتاب بوده است.
-
روان پریشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (روانشناسی) ravānpariši بیماری روانی که به اختلال شخصیت و قطع رابطۀ بیمار با واقعیت بیرونی منجر شود؛ بیماری روانی.
-
مترسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مترس› matarsak ۱. پیکرهای شبیه انسان از جنس سنگ، چوب، یا پارچه که برای دور کردن جانوران در کشتزار برپا میکنند.۲. [مجاز] دارای ارادۀ ضعیف و بیشخصیت.
-
هویت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هویّة] hoviyyat ۱. آنچه از نام، نام خانوادگی، نام پدر و ویژگیهای دیگر که شخص بدان ها شناخته میشود.۲. حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد؛ شخصیت؛ ذات.۲. هستی؛ وجود.
-
قهرمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب، مٲخوذ از پهلوی: kuhrumān، جمع: قهارمَة] qahra(e)mān ۱. کسی که در ورزش، مبارزه، یا جنگ، موفقیت به دست آورده است.۲. (ورزش) تیمی که در یک دوره از مسابقات به مقام اول رسیده است.۳. پهلوان.۴. (اسم) شخصیت اصلی داستان.۵. [قدیمی] وکیل؛ امین...
-
نقش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: نُقوش] naqš ۱. تصویر؛ شکل.۲. (سینما، تئاتر) [مجاز] شخصیت کسی در فیلم، تئاتر و مانند آن؛ کاراکتر.۳. (ادبی) حالت نحوی کلمه در جمله.۴. [مجاز] اثری که روی زمین یا چیزی باقی مانده باشد: نقش پایش روی زمین بود.۵. کارکرد؛ عملکرد: او در موف...