کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخصی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شخصی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به شخص) [عربی. فارسی] šaxsi ۱. ویژگی آنچه متعلق به خود شخص باشد.۲. خصوصی.۳. [مقابلِ نظامی] غیرنظامی.
-
جستوجو در متن
-
سیویل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: civil، مقابلِ نظامی] [منسوخ] sivil غیر نظامی؛ شخصی: لباس سیویل.
-
جیزگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] jizgar کسی که در قمارخانه برای نفع شخصی با ربح زیاد به دیگران پول قرض میداد.
-
فرزند خوانده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) farzandxānde کسی که از سوی شخصی به جز پدر و مادر حقیقی خود به فرزندی پذیرفته شده است.
-
ممقوت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mamqut ویژگی شخصی که مورد بغض و دشمنی واقعشده؛ دشمنداشتهشده.
-
تبدیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabdil ۱. تغییر چیزی به جای چیز دیگر.۲. [قدیمی] عوض کردن شخصی با شخص دیگر.
-
دیگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ditikar] ‹دگر› digar ۱. جز؛ غیر؛ بیگانه؛ شخصی یا چیزی غیر از آنکه یا آنچه قبلاً دیده یا گفتهشده، مثل کس دیگر، روز دیگر، سال دیگر.۲. (قید) باز و مجدد.
-
قدوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: قدوَة] [قدیمی] qodve ۱. سرمشق؛ الگو.۲. کسی که به او اقتدا کنند؛ شخصی که از او پیروی کنند؛ پیشوا.
-
پدیده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) padide ۱. آنچه با حواس ظاهری احساس شود؛ پدیدار.۲. شخصی یا چیزی که در موردی خاص برجسته شده باشد.
-
ژورنالیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: journaliste] žu(o)rnālist ۱. روزنامهنویس.۲. [مجاز] شخصی که جنجال برپا میکند؛ جنجالآفرین.
-
واکنش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) vākoneš کار یا حرکتی که شخصی در برابر کار یا حرکت شخص دیگر انجام میدهد؛ عکسالعمل.
-
وزارتخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] vezāratxāne ادارۀ عالی مرکزی که در پایتخت کشور تشکیل میشود و در رٲس آن شخصی به نام وزیر قرار دارد.
-
مدل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: modèle] model ۱. سبک یا شیوۀ ساختن چیزی: مدل ماشین، مدل خانه.۲. طرح یا نمونهای که چیزی را از روی آن میسازند؛ الگو.۳. فرد یا شخصی که در تهیۀ یک اثر هنری، به عنوان الگو به کار گرفته شود.۴. شخصی که از چهره یا اندام او، در کارهای هنری، ...
-
امامزاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [عربی. فارسی] 'emāmzāde ۱. فرزند یا نوۀ یکی از امامان.۲. (اسم) [مجاز] مقبرۀ فرزندان یا نوههای امامان.۳. [قدیمی] فرزند شخصی بزرگ.