کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شخص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشخاص و شُخُوص] šaxs ۱. سیاهی انسان که از دور دیده شود.۲. آدمی؛ انسان.۳. خود (برای تٲکید): شخص شما.۴. (حقوق) آنکه دارای حق و وظیفه است: شخص حقیقی.۵. [قدیمی] بدن انسان؛ کالبد مردم؛ تن.〈 شخص اول مملکت: [مجاز] ارجمندترین و گرامی...
-
جستوجو در متن
-
ملک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: املاک] melk آنچه در قبضه و تصرف شخص باشد؛ زمین یا چیز دیگر که مال شخص باشد.
-
اشخاص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شخص] 'ašxās = شخص
-
کی
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: kē] ki چه کسی؟؛ کدام شخص؟.
-
دیگری
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) digari کس دیگر؛ شخص دیگر.
-
او
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: avē] ‹اوی› 'u وی؛ ضمیر منفصل سومشخص مفرد غایب؛ اشاره به شخص غایب.
-
مقرب الخاقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. ترکی] [قدیمی] moqarrabolxāqān کسی که به شخص پادشاه نزدیک باشد.
-
موسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: میاسیر] [قدیمی] muser شخص توانگر.
-
شخصا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] šaxsan خودش؛ خود شخص.
-
اباعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ابعد، مقابلِ اقارب] 'abā'ed کسانی که نسبت دورتری با شخص دارند.
-
قیافه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قیافَة] qiyāfe صورت، هیکل، و اندام شخص.
-
کله گنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] kallegonade شخص مقتدر و بانفوذ.
-
مخالص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moxāles شخص خالص و بیریا در دوستی.
-
متنازع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] motanāze' کسی که با شخص دیگر در نزاع و کشمکش باشد.