کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبچر،شبچره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čar = چرخاب
-
چر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ چریدن) čar ۱. = چریدن۲. چرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): علفچر.۳. غذا خوردن انسان؛ چشیدن و خوردن انواع خوردنیها.
-
چر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چل، چول› (زیستشناسی) čor آلت تناسلی مرد؛ ایر؛ نره؛ ذکر.
-
شب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) [پهلوی: šap] šab از غروب تا طلوع آفتاب که هوا تاریک است؛ فاصلۀ میان غروب خورشید تا سپیدۀ صبح: ◻︎ همیراند چون باد لشکر به راه / به رخشندهروز و شبان سیاه (فردوسی: ۸/۲۱۴).〈 شب برات: شب پانزدهم شعبان؛ شب چک.〈 شب چک: [قدیمی] = &la...
-
شب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شبّ] [قدیمی] šab[b] نوعی زاج که بیشتر در یمن بهدست میآید؛ زمه؛ زاج سفید؛ شب یمانی.
-
آب چر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābčar ۱. ویژگی هریک از پرندگانی که غذای خود را از درون آب بهدست میآورند.۲. (اسم) = علفچر
-
گیاه چر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زیستشناسی) [قدیمی] giyāhča(e)r = گیاچر
-
علف چر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'alafčar ۱. (کشاورزی) زمینی که محصولات باقیمانده در آن به مصرف چرا میرسد.۲. پولی که دامدار در برابر چرای دام به صاحب زمین دارای آب و علف میدهد.
-
شب افروز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹شبفروز› [قدیمی] šab[']afruz ۱. ویژگی هرچیزی که در شب درخشندگی و روشنایی داشته باشد.۲. (اسم) ماه.۳. (اسم) کرم شبتاب.
-
شب انبوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šab[']ambuy = شببو
-
شب اندرروز
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] šab[']andarruz تمام ۲۴ ساعت شبوروز؛ شبوروز؛ شبانهروز.
-
شب باره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šabbāre ۱. شبدوست.۲. (اسم، صفت) زن بدکار و هرزهگرد.
-
شب بازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شببوزه، شبیازه› (زیستشناسی) [قدیمی] šabbāze = شبپره
-
شب بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] šabbāzi ۱. نوعی بازی و نمایش که عروسکها را از پشت پرده یا خیمۀ کوچکی بهوسیلۀ رشته یا مفتول به حرکت درمیآورند؛ خیمهشببازی.۲. [مجاز] مکر؛ حیله؛ نیرنگ.۳. شعبدهبازی.
-
شب بو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شببوی› (زیستشناسی) šabbu گیاهی زینتی باساقۀ بلند و گلهایی به رنگهای مختلف؛ شبانبوی؛ خیرو؛ خیری؛ هیری؛ زراوشان.