کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبکیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شبکیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شبکیَّة] (زیستشناسی) šabakiy[y]e پردهای نازک و شفاف در داخل کرۀ چشم؛ پردۀ حساس کرۀ چشم.
-
جستوجو در متن
-
تیتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] titak شبکیۀ چشم.
-
کوررنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) kurrangi حالتی که به سبب اختلال در شبکیۀ چشم عارض میشود و شخص قادر به دیدن یک یا چند رنگ نیست.
-
آستیگماتیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: astigmatisme] (پزشکی) 'āstigmātism نقصی ناشی از متمرکز شدن پرتوهای نوردر نقطۀ شبکیه و پراکنده شدن آنها که باعث اختلال در بینایی میشود و بهوسیلۀ عینک مخصوص برطرف میشود.
-
زجاجیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زجاجیَة] (زیستشناسی) zojājiy[y]e مادهای شفاف شبیه ژلاتین که در حفرۀ درونی کرۀ چشم بین عدسی و شبکیه قرار دارد.