کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] šāki ۱. شکایتکننده؛ گلهکننده.۲. [مجاز] عصبانی.
-
جستوجو در متن
-
خواهان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xāhān ۱. خواستار؛ متقاضی.۲. [مقابلِ خوانده] (حقوق) آنکه از کسی شاکی است؛ مدعی.
-
رافع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] rāfe' ۱. بردارنده؛ بلندکننده؛ بالابرنده.۲. تقدیمکنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی؛ شاکی.۳. جاسوس.۴. از نامهای خداوند.
-
زبان بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] zabānbor ۱. برهان و دلیل قاطع که مدعی را خاموش سازد و دیگر چیزی نگوید.۲. جوابی که زبان طرف را کوتاه کند و دیگر حرف نزند.۳. ویژگی عطا و بخششی که زبان خصم یا مدعی و شاکی را ببندد و دیگر بدگویی و شکایت نکند.
-
عارض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] 'ārez ۱. عرضکننده؛ عریضهدهنده؛ شاکی.۲. (اسم) رویداد؛ پیشامد؛ حادثه.۳. (صفت) (فلسفه) ویژگی آنچه پیدا میشود و میگذرد و ثابت نیست.۴. (اسم) [قدیمی] فرماندهِ لشکر.۵. (اسم) [قدیمی] رخسار؛ چهره؛ روی.〈 عارض شدن: (مصدر لازم)۱. ر...