کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شادمان شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فرح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] farah ۱. شاد شدن؛ شادمان شدن.۲. شادی؛ شادمانی؛ سرور.
-
آزردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آزاریدن، آزاردن› 'āzordan ۱. آزار دادن؛ آزرده کردن؛ رنجاندن؛ رنجه ساختن: ◻︎ مشو شادمان گر بدی کردهای / که آزرده گردی گر «آزردهای» (فردوسی: ۷/۴۴۶ حاشیه).۲. (مصدر لازم) رنجه شدن؛ دلتنگ شدن؛ رنجیدن.
-
غنودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹غنویدن› qonudan خفتن؛ خوابیدن؛ درخواب شدن؛ آرمیدن: ◻︎ وگر بدکنی جز بدی ندروی / شبی در جهان شادمان نغنوی (فردوسی: ۵/۵۳۲)، ◻︎ با بخردان نشین چو بخواهی همی نشست / با نیکوان غنو چو بخواهی که بغنوی (فرخی: ۴۰۰).