کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخ و شانه کشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شاخ بن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šāxbon ۱. شاخۀ درخت.۲. درخت.
-
شاخ دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) šāxdār ۱. دارای شاخ؛ ویژگی حیوانی که شاخ دارد.۲. [عامیانه، مجاز] = دروغ 〈 دروغ شاخدار۳. (اسم) [عامیانه] کلۀ گوسفند که آن را طبخ میکنند.
-
عالی شاخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ālišāx ۱. شاخۀ بلند.۲. ویژگی درختی که شاخههای بلند دارد.
-
جستوجو در متن
-
اره کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'arrekeši شغل و عمل ارهکش.
-
سیم کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) simkeši شغل و عمل سیمکش.
-
نرم شانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] narmšāne ۱. شخص کمزور.۲. فروتن و فرمانبردار.
-
منکب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مناکب] [قدیمی] mankeb ۱. (زیستشناسی) بیخ بازو و کتف؛ شانه.۲. ناحیه و کرانۀ چیزی.
-
وشاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَوْشِحَة] [قدیمی] vo(e)šāh حمایل؛ پارچۀ رنگین و مرصع که به شانه و پهلو حمایل میکردند.
-
بازوکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bazooka] (نظامی) bāzukā نوعی سلاح موشکانداز ضد تانک، دارای لولۀ دراز و قابل حمل بر روی شانه.
-
خرازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] xarrāzi جایی که در آن مهره، گردنبند، آینه، شانه، عطر، جوراب، زینتآلات زنانه، و مانند آن فروخته میشود.
-
قشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] qašo[w] آلت فلزی دندانهداری شبیه شانه که به بدن چهارپایان میکشند تا چرک و کثافت پوست بدن آنها پاک شود.
-
شانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šānak] šāne وسیلهای دندانهدار که با آن موی سر را هموار و مرتب میکنند؛ سرخاره.
-
ویولون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: violon] (موسیقی) viyolon ساز زهی دارای چهار سیم که با تکیه دادن بر شانه و بهوسیلۀ آرشه نواخته میشود.
-
سرخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sarxār آلتی شبیه شانه که با آن موی سر را هموار و مرتب میکردند یا سر را میخاراندند.