کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیل در خرمن افتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سیل خیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] seylxiz ۱. جایی که سیل از آنجا سرازیر شود.۲. زمینی که بیشتر از جاهای دیگر از آن سیل جاری شود.
-
جستوجو در متن
-
تورط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavarrot ۱. در گلولای افتادن.۲. افتادن در کاری یا جایی که رهایی از آن دشوار باشد.
-
افتان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) 'oftān در حال افتادن.〈 افتانوخیزان:۱. آنکه گاه میافتد و گاه برمیخیزد.۲. افتادن و برخاستن در راه رفتن.
-
چین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čin تا و شکن در پارچه، لباس، پوست بدن، مو، پوستۀ زمین، یا چیز دیگر؛ تا؛ شکن؛ شکنج؛ چروک.〈 چین آوردن: (مصدر لازم) = 〈 چین افتادن〈 چین افتادن: (مصدر لازم) بهوجود آمدن تا و شکن در چیزی.〈 چین انداختن: (مصدر لازم) = 〈 چین د...
-
ارتیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertiyāb شک کردن؛ در شک افتادن؛ شک پیدا کردن.
-
خرمن گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خرمنگاه› (کشاورزی) xermangāh قطعه زمینی سخت و هموار در کنار مزرعه که در آنجا گندم یا جو دروشده را بهوسیلۀ خرمنکوب میکوبند تا کاه از دانه جدا شود.
-
قوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غوز، گوژ، کوز، کوژ› quz ۱. برآمدگی در چیزی.۲. (پزشکی) برآمدگی که در پشت یا سینۀ برخی از مردم بهسبب کجی و ناهمواری استخوان پیدا میشود.〈 قوز بالای قوز: [عامیانه، مجاز] مصیبتی بالای مصیبت قبلی.〈 سر قوز افتادن: (مصدر لازم) [عامیانه، مج...
-
اغتیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqtiyāb در غیبت افتادن؛ غیبت کردن؛ در غیاب کسی بد گفتن.
-
افتتان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eftetān ۱. در فتنه افتادن.۲. در فتنه انداختن؛ فتنه انگیختن.
-
فتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fotun ۱. در فتنه انداختن.۲. در فتنه افتادن؛ مفتون شدن.
-
ابتلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابتلاء] 'ebtelā ۱. در بلا افتادن؛ دچار شدن به بیماری.۲. (اسم) گرفتاری؛ رنج؛ سختی.
-
مسایرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسایَرة] [قدیمی] mosāyerat با کسی به راه افتادن و با او در رفتن برابری کردن.
-
شرپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) šerp صدایی که از افتادن چیزی در آب یا بر روی زمین به گوش برسد.
-
هچل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] hačal گرفتاری؛ دردسر؛ خطر؛ مخمصه.〈 در (تو، به) هچل افتادن: [عامیانه، مجاز] دچار مخمصه و گرفتاری شدن.