کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سیرة، جمع: سِیَر] sirat ۱. خلقوخلق.۲. [قدیمی] طریق؛ روش؛ مذهب.۳. [قدیمی] سنت.۴. [قدیمی] هیئت.
-
واژههای مشابه
-
آدمی سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی. عربی] 'ādamisirat خوشخوی؛ خوشاخلاق؛ کسی که دارای صفات پسندیده است.
-
بی سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] bisirat ۱. رسوا؛ بیآبرو.۲. بیناموس.
-
کافر سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] kāfe(a)rsirat آنکه سیرت کافران دارد؛ کافرخو.
-
پاک سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] pāksirat ۱. آنکه طریقه و مذهب خوب دارد؛ نیکوروش.۲. نیکخو.
-
زشت سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] zeštsirat بدسیرت؛ بدکار؛ بدخو.
-
نیک سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] niksirat خوشخلق؛ خوشخو.
-
جستوجو در متن
-
سیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی جمعِ سیرَة] [قدیمی] siyar = سیرت
-
خودساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xodsāz آنکه صورت یا سیرت خود را آراسته است.
-
قیافه شناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qiyāfešenās کسی که از مشاهدۀ صورت پی به سیرت مردم میبرد.
-
فرخ سیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] farroxsiyar دارای سیرت نیکو.
-
پاک سیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] pāksiyar آنکه سیرتهای خوب و پسندیده دارد.
-
قیافه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی. فارسی] qiyāfešenāsi علمی که بهوسیلۀ آن از مشاهدۀ صورت مردم به اخلاق و سیرت آنها پی میبرند؛ فراست.