کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاسی کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
استقلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esteqlāl ۱. آزادی داشتن؛ به آزادی کاری کردن؛ بدون مداخلۀ کسی کار خود را اداره کردن.۲. (سیاسی) آزادی دولتها در ادارۀ امور کشور، تصمیمگیری، و قانونگذاری.
-
خراب کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xarābkār ۱. آنکه چیزی را خراب میکند.۲. (سیاسی) کسی که بهعلت مخالفت با سیاست حاکم بر جامعه، برای آسیب رساندن به تٲسیسات تلاش میکند.
-
مشروطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مشروطَة] mašrute ۱. (سیاسی) مملکتی که دارای پارلمان باشد و نمایندگان ملت در کارهای دولت نظارت داشته باشند.۲. (منطق) قضیهای که در آن شرط به کار رفته باشد.
-
استثمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estesmār ۱. بهره بردن ناعادلانه از حاصل کار دیگران؛ بهرهکشی.۲. (سیاسی) استفادۀ ناعادلانۀ کشورهای قوی از منابع اقتصادی کشورهای ضعیف.۳. بهره گرفتن از چیزی.
-
محافظه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] mohāfezekār ۱. آنکه بااحتیاط رفتار کند؛ کسی که در کارهای خطرناک مداخله نکند؛ محتاط.۲. آنکه طرفدار آدابوسنن گذشته باشد.۳. (سیاسی) کسی که پیرو و تٲکیدکنندۀ نظام سیاسی موجود باشد و با هرگونه اصلاحات یا دگرگونی مخالفت کند.
-
بلوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bloc] boluk ۱. قطعات مکعبی سیمانی یا سنگی که در کارهای ساختمانی به کار میرود.۲. ساختمانی شامل چندین واحد مسکونی مستقل معمولاً با یک ورودی.۳. مجموعهای از ساختمانها که هیچ فاصلهای بین آنها نیست و بهوسیلۀ خیابانهای مختلف شهر محصو...
-
استبداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estebdād ۱. به میل و رٲی خود کار کردن؛ خودرٲی بودن؛ خودرٲیی؛ خودسری؛ خودکامگی.۲. (اسم) (سیاسی) حکومتی که مردم در آن نقشی ندارند و فرمانروایان مقید به قانون نیستند و به میل و ارادۀ خود تصمیم میگیرند.
-
تروریسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: terrorisme] (سیاسی) terorism روش کسانی که آدمکشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هرطریقی که باشد برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود از قبیل تغییر حکومت یا در دست گرفتن زمام امور به کار میگیرند.
-
کارداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kārdāri ١. (سیاسی) شغل و عمل کاردار.٢. دارای کار بودن.٣. [قدیمی] حکومت؛ والیگری.۴. [قدیمی] ادارۀ امور؛ گرداندن کارها: ◻︎ به خدایی که کرد گردون را / کلبهٴ قدرت الهی خویش ـ که ندیدم ز کارداری عشق / هیچ سودی مگر تباهی خویش (خاقانی: ۸۸۹).
-
سرویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: service] servis ۱. فعالیتی که به منظور رفع نیازهای دیگران انجام میشود.۲. (اسم) تشکیلات مجری امور اجتماعی، سیاسی، اداری، و امثال آنها: سرویس خبری، سرویس پستی، سرویس اداری.۳. (اسم) خودرویی که در ساعت معینی آمادۀ جابهجا کردن اعضا...
-
دست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dast، جمع: دستان] dast ۱. (زیستشناسی) عضوی از بدن انسان از شانه تا سرانگشتان.۲. عضوی از بدن انسان از سرانگشتان تا مچ: ◻︎ گرفتش دست و یکسو برد از آن پیش / حکایت کرد با او قصهٴ خویش (نظامی۲: ۲۴۸).۳. (زیستشناسی) هریک از دو پای جلو چهارپ...