کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاسى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سیاسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سیاسَة) [عربی: سیاسیّ] siyāsi ۱. مربوط به سیاست.۲. کسی که به کارهای سیاسی بپردازد و سیاست را پیشۀ خود سازد.
-
جستوجو در متن
-
دیپلماتیک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: diplomatique] (سیاسی) doplomātik مربوط به امور سیاسی؛ سیاسی.
-
اصلاحات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اصلاح] 'eslāhāt ۱. = اصلاح۲. (سیاسی) تغییر در امور اقتصادی، اجتماعی، یا سیاسی کشور.
-
ایدئولوژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: idéologie] 'ide'oloži ۱. = جهانبینی۲. (سیاسی) مرام یا مسلک سیاسی یا اجتماعی.
-
بلشویسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bolchevisme] (سیاسی) belše(o)vism نظریۀ سیاسی برگرفته از مارکسیسم که بر طبق آن، طبقۀ کارگر یا پرولتاریا باید قدرت سیاسی را در دست داشته باشد.
-
پروتکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: protocole] porotokol, peretekol ۱. (سیاسی) صورت مجلس مذاکرات سیاسی؛ مقاولهنامه.۲. پیشنویس قرارداد یا صورتجلسۀ مذاکرات که بعد بهصورت پیمان درآید.۳. (سیاسی) تشریفات رایج در ارتباطات بینالمللی.
-
شارژدافر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chargé d'affaires] (سیاسی) [منسوخ] šārždāfer مٲمور سیاسی؛ کاردار.
-
بی طرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bitaraf ۱. آنکه از دیگری جانبداری نکند.۲. (سیاسی) دولتی که در کشمکشهای سیاسی و جنگها جانب دولت دیگر را نگیرد.
-
کنگره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: congrès] kong[e]re ۱. تجمعی که در آن گروهی از دانشمندان و متخصصین در مورد موضوعی علمی، فرهنگی، اقتصادی، و یا سیاسی اظهارنظر میکنند؛ گردهمایی.۲. (سیاسی) مجلس قانونگذاری در بعضی از کشورها.
-
لیبرالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: libéralisme] ‹لیبرالیزم› (سیاسی) liberālism نظریۀ سیاسی و اقتصادی که خواهان آزادی فرد در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، و فرهنگی است و لزوم دخالت دولت را در آنها رد میکند.
-
ژئوپولیتیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: géopolitique] že'opolitik علمی که دربارۀ اوضاع جغرافیایی و سیاسی کشورها و خصوصیات ارضی و سوقالجیشی آنها بحث میکند؛ جغرافیای سیاسی.
-
تحصن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahasson ۱. (سیاسی) به جایی پناهنده شدن.۲. (سیاسی) بست نشستن.۳. [قدیمی] در حصار شدن.۴. [قدیمی] در جای استوار و محکم قرار گرفتن.
-
سفیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُفَراء] safir ۱. (سیاسی) شخصی که به نمایندگی از جانب یک دولت در پایتخت دولت دیگر اقامت دارد؛ ایلچی.۲. اصلاحکننده میان دو قوم؛ میانجی.〈 سفیرکبیر: (سیاسی) نمایندۀ عالی سیاسی یک دولت در کشور دیگر که کارهای سفارتخانه را در آن ک...
-
دیپلماسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: diplomatie] (سیاسی) doplomāsi شیوهها و فنون سیاسی برای ارتباط با کشورهای دیگر.