کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکانپایین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sakkān کسی که کارد و چاقو میسازد.
-
سکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sokkān ۲. دنبالۀ هواپیما یا کشتی.۱. آلتی در دنبالۀ کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمت دیگر.
-
سکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ساکن] [قدیمی] sokkān = ساکن
-
پایین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ بالا] ‹پائین› pāy(')in ۱. ویژگی جایی یا چیزی که در ارتفاع پَستتر قرار دارد: دِهِ پایین.٢. ویژگی جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد: محلهٴ پایین.٣. آهسته: صدای پایین.٤. کمدامنه: بردِ پایین.٥. [مجاز] کم: دمای پایین، قی...
-
پایین پرست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] pāy(')inparast کنیز؛ خدمتکار؛ پرستار؛ بالینپرست.
-
پایین پرستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pāy(')inparasti بندگی؛ خدمتکاری.
-
پایین تنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ بالاتنه] pāy(')intane ۱. قسمت پایین بدن از کمر تا پا.۲. قسمت پایین لباس.