کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپیده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سفیده› sepide ۱. سفیدی و روشنایی صبح.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] = سفیده۳. [قدیمی] = سفیداب
-
واژههای مشابه
-
سپیده دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سفیدهدم، سپیددم› sepidedam دم صبح صادق؛ هنگام دمیدن سپیده؛ هنگام سحر؛ سحرگاه؛ صبح زود؛ صبح صادق: ◻︎ سپیدهدم چو دم بر زد سپیدی / سیاهی خواند حرف ناامیدی (نظامی۲: ۱۴۵).
-
سپیده دمان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] sepidedamān به وقت سپیدۀ صبح؛ به وقت سپیدهدم؛ سحرگاهان.
-
جستوجو در متن
-
علی الطلوع
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] 'alattolu' هنگام طلوع آفتاب؛ سپیدهدم.
-
سحرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] ‹سحرگه› sahargāh هنگام سحر؛ سپیدهدم.
-
رب الفلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ِ[عربی] [قدیمی] rabbolfalaq پروردگار سپیدهدم؛ خدایتعالی.
-
سحر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسحار] sahar نزدیک صبح؛ هنگام پیش از صبح؛ سپیدهدم؛ پگاه.
-
سحرگاهان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] ‹سحرگهان› [قدیمی] sahargāhān در وقت سحر؛ به وقت سحر؛ سپیدهدمان.
-
سفیده دم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹سپیدهدم› sefidedam هنگام دمیدن سپیده؛ هنگام سحر؛ سحرگاه؛ صبح زود.
-
سفیده دمان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹سپیدهدمان› [قدیمی] sefidedamān وقت سپیده صبح؛ به هنگام سفیدۀ صبح؛ سحرگاهان.
-
بامداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bāmdāt] bāmdād بام؛ صبح؛ صبح زود؛ نزدیک طلوع آفتاب؛ سپیدهدم.
-
فلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] falaq ۱. سپیدۀ صبح.۲. صدوسیزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه؛ قُل ٲعوذُ.
-
تاریک روشن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tārikro[w]šan تاریکوروشن؛ اول سپیدهدم که هنوز هوا خوب روشن نشده؛ صبح کاذب؛ دم گرگ.