کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپاسگزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سپاس گزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sepāsgozār آنکه از لطف و مهربانی کسی تشکر کند؛ شکرگزار؛ سپاسگزارنده.
-
جستوجو در متن
-
حامد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hāmed سپاسگزار.
-
امتنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtenān سپاسگزار بودن؛ سپاس داشتن.
-
شاکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] šāker شکرکننده؛ سپاسدارنده؛ سپاسگزار.
-
شکرگزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] šokrgozār شکرگزارنده؛ سپاسگزار؛ آنکه شکر نعمت و احسان کسی را بهجا آورد.
-
اسپاس دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] 'espāsdār سپاسگزار: ◻︎ هم حقشناس باشد هم حقگزار باشد / هم در بدی و نیکی اسپاسدار باشد (منوچهری: ۱۹).
-
نمک شناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] namakšenās ۱. کسی که قدر نانونمکی را که از دیگران خورده بداند.۲. وفادار.۳. سپاسگزار.
-
ممنون
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] mamnun ۱. هنگام تشکر به کار میرود.۲. (صفت) سپاسگزار.۳. (صفت) [قدیمی] نعمتدادهشده؛ منتنهادهشده
-
گزار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گزاردن) gozār ۱. = گزاردن۲. گزارنده (در ترکیب با کلمه دیگر): خدمتگزار، سپاسگزار، نمازگزار، خوابگزار.۳. طرح و نقش.۴. (نقاشی) [قدیمی] طرح مدادی که روی کاغذ یا پارچه بکشند که بعد آن را رنگآمیزی کنند.