کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: spās] ‹سپاسه› sepās ۱. حمد؛ ثنا؛ درود؛ ستایش.۲. شکر: ◻︎ سپاس خدا کن که بر ناسپاس / نگوید ثنا مرد مردمشناس (نظامی۵: ۸۳۱)، ◻︎ هنوزت سپاس اندکی گفتهاند / ز بیورهزاران یکی گفتهاند (سعدی۱: ۱۷۴)، ◻︎ به این سپاس که مجلس منوّرست ب...
-
واژههای مشابه
-
سپاس دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sepāsdār ۱. سپاسدارنده؛ منتپذیر.۲. شاکر؛ شکرگزار؛ سپاسگذار.
-
سپاس داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] sepāsdāri حقشناسی؛ سپاسگزاری.
-
سپاس گزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sepāsgozār آنکه از لطف و مهربانی کسی تشکر کند؛ شکرگزار؛ سپاسگزارنده.
-
جستوجو در متن
-
شکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šokr سپاسگزاری کردن؛ سپاس داشتن؛ ثنا گفتن بر احسان کسی؛ سپاس؛ سپاسگزاری.
-
اسپاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [قدیمی] 'espās = سپاس
-
امتنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtenān سپاسگزار بودن؛ سپاس داشتن.
-
له الحمد
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] laholhamd سپاس خدای را.
-
شاکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] šāker شکرکننده؛ سپاسدارنده؛ سپاسگزار.
-
حمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hamd ستایش کردن؛ شکر کردن؛ ستایش؛ ستودن؛ ثناگویی؛ سپاس؛ شکر.
-
شکران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ کفران] [قدیمی] šokrān شکر کردن؛ شکر گفتن؛ سپاسگزاری کردن؛ سپاسداری.
-
الحمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'alhamd ۱. حمد؛ ستایش؛ سپاس.۲. سورۀ اول قرآن کریم، دارای هفت آیه.
-
بحمداﻟﻠﻪ
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] behamdellāh کلمهای که در مقام شکرگزاری گویند؛ به ستایش خدا؛ شکر خدا را؛ سپاس خدای را.