کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سِن و سال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sen عشقه؛ گیاهی که بر درخت میپیچد: ◻︎ هست بر خواجه پیخته زفتن / راست چون بر درخت پیچید سن (رودکی: ۵۰۵).
-
سن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: scéne] (هنر) sen در تئاتر، قسمتی از سالن که در آنجا نمایش اجرا میشود؛ صحنۀ نمایش.
-
هم سن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hamsen دو تن که به یک اندازه عمر کرده باشند؛ همسال.
-
جستوجو در متن
-
سال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sāl، جمع: سالیان] sāl ۱. واحد اندازهگیری زمان که براساس مدت حرکت زمین به دور خورشید اندازهگیری میشود و در تقویم شمسی (از اول فروردین تا آخر اسفند) برابر با ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۵ ثانیه میباشد: ◻︎ به یک ماه بالا گرفت آن نها...
-
بلوغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، اسم) [عربی] boluq ۱. مرحلهای که موجود زنده به حد رشد کامل میرسد.Δ در اسلام سن بلوغ دختر پایان نُه سال قمری و برای پسر پایان چهارده سال قمری است.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] رسیدن.