کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سُک سُکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sok ۱. میلهای نوکتیز برای راندن چهارپایان؛ سیخونک.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] تکان؛ جنبش.〈 سک زدن: (مصدر متعدی)۱. سیخ زدن.۲. تکان دادن.
-
سک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سکّ] (طب قدیم) sok[k] جوشاندهای که در طب قدیم از مازو و شیرۀ خرما و مشک برای بیمار درست میکردند و خاصیت قبض داشت.
-
واژههای همآوا
-
سکسکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سچک، سجک، اسکرک، سکیله› (پزشکی) sekseke انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که بهصورت صداهای پیدرپی از حلق خارج میشود؛ زغنگ؛ هکچه.