کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَمِينٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سمین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ غث، جمع: سِمان] [قدیمی] samin فربه؛ چاق؛ چربیدار؛ پرچربی.
-
جستوجو در متن
-
اسمن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asman سمینتر؛ فربهتر.
-
شحیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] šahim سمین؛ فربه.
-
ذاخر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zāxer ۱. ذخیرهکننده؛ پساندازکننده.۲. سمین؛ فربه.
-
غث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: غثّ، مقابلِ سمین] [قدیمی] qas[s] ۱. لاغر؛ کمگوشت.۲. سخن سست و نادرست.〈 غثوسمین: [مجاز]۱. بدوخوب.۲. سخن شیوا همراه با سخن غیرفصیح.۳. [قدیمی] کمارزش و ارزشمند.۴. [قدیمی] همهچیز.
-
کلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] kalām ۱. قول؛ سخن.۲. سخنی که مفید معنی تام باشد؛ عبارت یا جملهای که از مسند و مسندالیه ترکیب شود و دارای معنی باشد.〈 کلام پهلودار: [مجاز] = سخن 〈 سخن پهلودار〈 کلام سمین: [مقابلِ غث] [قدیمی، مجاز] سخن استوار و محکم.