کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوگند خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سوگند خوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] so[w]gandxār آنکه به خدا، قرآن، پیغمبر، یکی از امامان، یا شخص دیگر قسم یاد کند؛ کسی که سوگند بخورد.
-
هم سوگند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamso[w]gand کسی که با دیگری عهدوپیمان بسته و سوگند خورده باشد؛ همقسم.
-
جستوجو در متن
-
حلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] helf ۱. سوگند خوردن؛ قسم خوردن.۲. (اسم) سوگند؛ قسم.
-
قسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اقسام] qasam سوگند.〈 قسم خوردن: (مصدر لازم) قسم یاد کردن؛ سوگند خوردن.〈 قسم دادن: (مصدر متعدی) کسی را سوگند دادن.
-
معاهده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: معاهَدَة] mo'āhede با هم عهدوپیمان بستن و سوگند خوردن.
-
تحالف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahālof با هم سوگند خوردن و عهدوپیمان بستن.
-
اقتسام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqtesām ۱. قسمت کردن؛ بخش کردن.۲. قسم یاد کردن؛ سوگند خوردن.
-
نکول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nokul ۱. (اقتصاد، بانکداری) خودداری از پرداخت وجه برات یا حواله.۲. [قدیمی] برگشتن و روگرداندن از چیزی.۳. [قدیمی] خودداری از جواب دادن یا سوگند خوردن.۴. [قدیمی] ترسیدن و رو برگرداندن از دشمن.